کد مطلب:68598 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:322

ظهور پیامبر پس از سقیفه برای غدیر











.

روزی ابوبكر نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و به خیال اینكه توجیهی برای غصب خلافت یافته گفت: پیامبر درباره ی مسئله ی ولایت تو بعد از ایام ولایت در غدیر چیزی را

[صفحه 28]

تغییر نداده و من شهادت می دهم كه تو مولای من هستی و بدین مطلب اقرار می نمایم و در زمان پیامبر هم به عنوان امیرالمؤمنین بر تو سلام كردم، ولی اینكه «تو خلیفه ی او باشی» در این باره چیزی به ما نگفته است!!

این قبیح ترین شكل عناد و لجاجت بود كه با نام بردن غدیر و آوردن اسم ولایت و اقرار به آن فقط با ذكر كلمه ی «خلافت» بخواهد القای شبهه ای كند. لذا امیرالمؤمنین علیه السلام بجای اینكه مسئله را بر سر خلافت یا ولایت و یا هر كلمه ای كه احتیاج به معنی كردن دارد ببرند، معجزه ای نشان دادند تا اتمام حجت مستقیم الهی بر او باشد و فرمودند:

چطور است پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را به تو نشان دهم تا به تو بگوید من به این مسئله ای كه به خود اختصاص داده ای از تو سزاوارترم و اگر خود را از این مقام عزل نكنی مخالفت خدا و رسول نموده ای؟

ابوبكر گفت: اگر آنحضرت را نشانم دهی و كمتر از این را هم به من بگوید برایم كافی است! حضرت فرمود: بعد از نماز مغرب نزد من بیا تا آنحضرت را به تو نشان دهم.

این چیزی جز معجزه ی نبود كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بعد از رحلت دوباره زنده شود و غدیر را در چشم غاصب تكرار كند. بعد از نماز مغرب ابوبكر همراه امیرالمؤمنین علیه السلام به مسجد قبا آمدند و دیدند پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در سمت قبله ی مسجد نشسته است. آنحضرت به خطاب ابوبكر فرمودند:

ای ابوبكر، بر ضد ولایت علی اقدام كرده ای و در جای او نشسته ای كه جای نبوت است و جز او كسی مستحق آن نیست، زیرا او وصی و خلیفه ی من است. تو دستور مرا كنار گذاردی و آنچه به تو گفته بودم مخالفت نمودی و خود را به غضب خدا و من دچار ساختی. این لباسی را كه بغیر حق بر تن كرده ای و اهلش نیستی بیرون بیاور و الاّ وعده ی تو آتش است!

[صفحه 29]

پس از این ماجرا امیرالمؤمنین علیه السلام به سلمان فرمود: اكنون این خبر را به عمر خواهد گفت و اگر قصد بازگشت هم داشته باشد او مانع خواهد شد.

ابوبكر سراغ عمر آمد و همه چیز را برای او تعریف كرد. عمر گفت: چه سست عقیده و ضعیف العقل هستی! نمی دانی كه این هم گوشه ای از سحر اوست! بر سر آنچه بوده ای پایدار باش!!!



صفحه 28، 29.





    1. بحارالانوار: ج 41 ص 228.